معنی په نام - جستجوی لغت در جدول جو
په نام
غیبت کردن، سخن چینی
ادامه...
غیبت کردن، سخن چینی
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر پرینام
پرینام
(دخترانه)
دارای نامی زیبا
ادامه...
دارای نامی زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر پشه ناک
پشه ناک
پشه دار، پرپشه
ادامه...
پشه دار، پرپشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویر بد نام
بد نام
رسوا، بی آبرو، کسی که به بدی معروف شده
ادامه...
رسوا، بی آبرو، کسی که به بدی معروف شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر بی نام
بی نام
آنکه یا آنچه اسم ندارد، بی اسم، گمنام
ادامه...
آنکه یا آنچه اسم ندارد، بی اسم، گمنام
فرهنگ فارسی عمید
تصویر پیه ناک
پیه ناک
دارای پیه بسیار، پرپیه، پیه دار
ادامه...
دارای پیه بسیار، پُرپیه، پیه دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویر پاک نام
پاک نام
نیک نام، خوش نام
ادامه...
نیک نام، خوش نام
فرهنگ فارسی عمید
تصویر پشه خام
پشه خام
ملج
ادامه...
ملج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر هم نام
هم نام
دو یا چند تن که دارای یک نام باشند (نسبت بهم) هم اسمی
ادامه...
دو یا چند تن که دارای یک نام باشند (نسبت بهم) هم اسمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر نه بام
نه بام
نه آسمان نه فلک
ادامه...
نه آسمان نه فلک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر شاه نام
شاه نام
نام نوعی ساز است
ادامه...
نام نوعی ساز است
فرهنگ لغت هوشیار
پی ناک
دارای عصب و پی دارای پی دارای عصب پی دار: -7 عصب اللحم پی ناک گوشت
ادامه...
دارای عصب و پی دارای پی دارای عصب پی دار: -7 عصب اللحم پی ناک گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر پس شام
پس شام
چیزی که روزه گیران پیش از بامداد خورند طعام سحری سحور
ادامه...
چیزی که روزه گیران پیش از بامداد خورند طعام سحری سحور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر پشه ناک
پشه ناک
پرپشه
ادامه...
پرپشه
فرهنگ لغت هوشیار
پشه نامه
صورت و سیاهه جهیز و اسباب زن که بخانه شوهر برند و بامضای داماد رسانند
ادامه...
صورت و سیاهه جهیز و اسباب زن که بخانه شوهر برند و بامضای داماد رسانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر پر نار
پر نار
پر آتش
ادامه...
پر آتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر پر ناز
پر ناز
پر نخوت پر فیریدگی پر بطر پر غمزه
ادامه...
پر نخوت پر فیریدگی پر بطر پر غمزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ده نیم
ده نیم
یک قسمت از بیست قسمت، خمس
ادامه...
یک قسمت از بیست قسمت، خمس
فرهنگ لغت هوشیار
بد نام
مشهور ببدی معروف ببدی، مرضی است که اسب و استر و خر را بهم رسد سراجه
ادامه...
مشهور ببدی معروف ببدی، مرضی است که اسب و استر و خر را بهم رسد سراجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر با نام
با نام
سر شناس، مشهور، شناخته، معروف، نامدار
ادامه...
سر شناس، مشهور، شناخته، معروف، نامدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر پاکنام
پاکنام
خوش نام، نیک نام
ادامه...
خوش نام، نیک نام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر به نظام
به نظام
به سامان
ادامه...
به سامان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر دژ نام
دژ نام
دشنام فحش
ادامه...
دشنام فحش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بی نام
بی نام
گمنام
ادامه...
گمنام
فرهنگ لغت هوشیار
پشه نامه
((پَ ش ِ مِ))
صورت و سیاهه جهیز و اسباب زن که به خانه شوهر برند و به امضای داماد رسانند
ادامه...
صورت و سیاهه جهیز و اسباب زن که به خانه شوهر برند و به امضای داماد رسانند
فرهنگ فارسی معین
تصویر پس شام
پس شام
سحری، غذای سحر
ادامه...
سحری، غذای سحر
فرهنگ فارسی معین
تصویر پاژنام
پاژنام
عنوان، لقب
ادامه...
عنوان، لقب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر ره نامه
ره نامه
نقشه
ادامه...
نقشه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر بی نام
بی نام
Nameless, Untitled
ادامه...
Nameless, Untitled
دیکشنری فارسی به انگلیسی
په نسام
زمینی که آفتاب بر آن نتابد
ادامه...
زمینی که آفتاب بر آن نتابد
فرهنگ گویش مازندرانی
په شام
خوراکی و تنقلات پس از شام
ادامه...
خوراکی و تنقلات پس از شام
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویر بی نام
بی نام
بی نام
безымянный , без названия
ادامه...
безымянный , без названия
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر بی نام
بی نام
بی نام
namenlos, unbenannt
ادامه...
namenlos, unbenannt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر بی نام
بی نام
بی نام
безіменний , без назви
ادامه...
безіменний , без назви
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر بی نام
بی نام
بی نام
bezimienny, bez tytułu
ادامه...
bezimienny, bez tytułu
دیکشنری فارسی به لهستانی